رودخانه ی خشک

یک دره ی عمیق است. بی هیچ مقدمه ای. بی هیچ علامت نگارشی. پرانتزی، نقطه ای یا چاله ای.

رودخانه ی خشک

یک دره ی عمیق است. بی هیچ مقدمه ای. بی هیچ علامت نگارشی. پرانتزی، نقطه ای یا چاله ای.

رودخانه خشک

عاقبت به جایی می رسی که لبخند گل و گشادی روی صورتت یخ می بندد، مثل شیراز که رودخانه ای دراز و بدقواره بناگوش هایش را بسته به هم. منتها خشک است. آب ندارد. و اگر هم دارد ماهی ندارد. سال قبل رودخانه ی خشک که خیس شد، آقا آمد ماهی های سنگیِ تر و تمیزی ول کرد توی رودخانه که هنوز هم بیشتر خشک بود تا رودخانه، که یک دره ی عمیق است. بی هیچ مقدمه ای. بی هیچ علامت نگارشی. پرانتزی، نقطه ای یا چاله ای. حاشیه هاش را با سیمان پاره سنگ بسته اند. ساحل هم ندارد. خیابان است. خیابان ساحلی. شرقی و غربی.
یخ بسته و هیچ تناسب معنی داری ندارد با چشمهات و چین های افتاده گوشه ی چشمهات و تو می خندی. دایی می دهد به خداداد و ویرا ته مانده ی سیگارش را از روی زمین برمی دارد و تو می خندی. برگ ریزان ارم شروع شده و مجید توکلی می آید مرخصی و تو می خندی. شب به نیمه رسیده و کبری توی قصرالدشت نشسته کنار آتش و تو می خندی. درز دیوارهای سنگ سیاه پر شده از سرنگ و برف می آید و تو می خندی و یخ می بندد. هر سال یخ می بندد. فقط توفیرش آنجاست که امسال خبری از آقا نیست. رودخانه ی خشکِ شیراز ماهی و تهران انار ندارد.
دی ماه 92



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد