رودخانه ی خشک

یک دره ی عمیق است. بی هیچ مقدمه ای. بی هیچ علامت نگارشی. پرانتزی، نقطه ای یا چاله ای.

رودخانه ی خشک

یک دره ی عمیق است. بی هیچ مقدمه ای. بی هیچ علامت نگارشی. پرانتزی، نقطه ای یا چاله ای.

که می رسد به زیر جناغم

حفره ی کشف نشده ای گوشه ی سمت راست سینه ام دل دل می زند. درست منتها الیه سمت راست سینه ام. آن زیر. دنباله اش تا زیر جناغم می رسد. مثلن جایی ست برای تو.
البته حق داری که گلایه کنی. زیر جناغ هم آخر شد جا؟ آن هم برای همچون قرار رمانتیکی.
اما بگذار از خودت بپرسم. بله. از شما دوست عزیز، چرا آمدی علد نشستی اینجا که احتمالن از فرط سکوت و بی مصرفی جذابیتی برای هیچ آناتومیستی نداشته. شش دانگش را زدی به نام خودت و حالا که نیستی این مرض را به جانم انداختی. هر شب که نه، چرا دروغ؟ ولی دستِ کم یک شب در میان بدجوری حجم قابل اعتناش را به رخ می کشد. بدتر، توی سرم می زند. طبیعتن دار و دوای درست درمانی هم ندارد. اصلن اسم این مرض چیست؟ تو بگو.
برای تو که بد نیست. دست کم در دنیا جایی هست که به نام خود خودت باشد.حتی حالا که نیستی. حتی حالا که رفته ای و یادت نیست یک وقتی اینجا چه زمزمه هایی داشتی.
من اما آواره ام. جایی مال من نیست. به جز گوشه ی فراموش شده ی جمجمه ات. که خاکستری ست. و خدا می داند که عق می زنم از این رنگ خاکستری.
ما برای هم خاکستری شدیم. نه سفید، که بمانی. که بنشینی روی ابرها لیوان شیرت را سر بکشی و من حسود، حسود ، حسود نگاهت کنم. نه سیاه که در این تاریکی گمت کنم.
بله دوست عزیز. من آواره ام. به جز آن گوشه ی گندِ خاکستری ، فقط کلید جایی را دارم که مال خودم نیست. که نمازش هم باطل است. که نفرین شده. که خالی ست. پر از نگاه پرسشگر و ملامت بار توست. پر از نفرین توست که می رسد به زیر جناغم. که هر شب بودنش را توی سرم می زند. که پر از نبودن توست.


مهر 92

نظرات 1 + ارسال نظر
raha جمعه 18 مهر 1393 ساعت 22:36

Khakestari. ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد